از برکات ویروس کرونا ۲

با کمال تاسف باید بگویم همچنان این ویروس منحوس در میان ما حضور دارد و گویا خیال کم کردن شر خود را ندارد اما از سوی دیگر تاثیرات مثبت او نیز همچنان ادامه دارد و این باعث شد که نوشته دیگری در برکات ویروس کرونا بنویسم:

۱- شاید برخی از شما یادتان نباشد ولی سالهای نه چندان دور و پیش از آنکه دستگاه‌های نوبت‌گیر در بانک‌ها پدیدار شوند و بانکهای جدید و خصوصی با استانداردهای بهتر در خیابانها سربرآورند، ملت در صفوفی درهم در بانک‌ها می‌کوشیدند تا با کنار زدن دیگران خود را به باجه رسانده و کار بانکی خویش را بیانجامند. تماس بدنی و روحی با دیگر همشهریان عزیز، جزء جدانشدنی فرآیند حضور در بانکها بود. چقدر به هم نزدیک بودیم آن روزها! حتی با پدیدار شدن دستگاه‌های نوبت‌گیر نیز روند ترشحات مهر متوقف نمی‌شد و همیشه دوستانی بودند که وقتی در حال نوشتن بودیم، از بالای سرمان با مسوول بانک به گفتگو بوده و هر از گاهی در میانه‌ی مکالماتشان، قطراتی از هیجان و لطف به صورت ما هدیه می‌کردند!

استفاده از خودکار بانک، البته اگر سرجایش بود و دوستی ز سر دلتنگی آن را با خود نبرده بود، توسط تمامی حضار نه تنها امری ناپسند نبود که یک جورایی لازم نیز بود. خودکار شخصی سوسول‌بازی بود. اصلا همه چیز مال همه بود و این میزان مال‌پرستی هنوز شایع نشده بود. یادم می‌آید یک بار در بانک با خودکار خودم در حال پر کردن فرمی بودم که کسی از پشت سر گفت «آقا اون خودکار را بده بیاد عقب ما هم بنویسیم» و من هم گفتم «این خودکار شخصی است، خودکار بانک روی باجه است». جمله را کامل نگفته بودم که سیلی از نظرات اجتماعی بین تمامی حاضران در بانک جریان یافت. یکی گفت: «ندید بدید»، یکی دیگر گفت: «مردم چرا اینجوری شده‌اند! هیچکس به فکر دیگران نیست» و دیگری با ته‌مزه‌ای از نمک البته، اضافه کرد «آخه خودکارش خوردنی است!!». چه روز بدی بود!

اما کرونا باز منشا خیر و اثر شد. دیگر کسی در بانک به شما نمی‌چسبد که هیچ، اصلا اطراف شما نمی‌آیند. اگر هم کسی نزدیک شما شد با قاطعیت بگویید: «دوست عزیز، فاصله را رعایت فرمایید!» باور کنید با شرمندگی می‌گویند «ببخشید» و فاصله می‌گیرند. دیکر شما را چپ‌چپ نگاه نمی‌کنند و چیزی هم بارتان نمی‌کنند! دیگر کسی به شما نمی‌گوید که «مگر به خودت شک داری جیگر». باورم نمی‌شد تا خودم این را همین چهارشنبه امتحان کردم. خدایا شکرت!! دیگه به آدم هزار جور تکه نمی‌اندازند زمانی که کمی تقاضای فاصله می‌کنید.

تازه اینکه چیزی نیست، همه خودکار خودشون را داشتند و دیگر چشمشان نه تنها دنبال قلم شما نبود که به خودکار بانک نیز اصلا نگاه نمی‌کردند. باورم نمی‌شد از این همه ترقی فرهنگی به شکل یهویی!!!

۲- یکی از نکاتی که همیشه من و فکر کنم همه‌ی ما را در این سال‌ها آزار می‌داد؛ اظهار نظر تمامی مسوولان و سرشناسان (دوست دارم به عنوان معادل celebrity به کارش ببرم) در تمامی پایه‌ها و ردیف‌های خدمتی و اجتماعی، و از تمامی ارگان‌ها و وزارتخانه‌ها، و در مورد تمامی مسائل کشوری، لشکری، فلسفی، سیاسی و حتی ورزشی بود. همه‌ی کسانیکه دارای تریبون بودند در مورد همه چیز صحبت می‌کردند. داشتن تریبون از تخصص و دانش مهمتر بود. سخنگوی وزارت ورزش در مورد مهاجرت سخنرانی می‌کرد. فلان ورزشکار از کمپ پناهنده‌های هلند (یا آلمان یا بلغارستان…دقیق یادم نمانده است، ببخشید. خیلی جا عوض می‌کند این دوستمان آخر!) در مورد حقوق تاریخی زنان گلو می‌درید. مسوول آمادگی جسمانی فلان نهاد در مورد حضور زنان در ورزشگاه‌ها داد سخن می‌داد و …. سیل سال پیش یادتان است؟ هرکسی نظر می‌داد و خودش می‌خواست در نقش منجی افسانه‌ای، همه‌ی کارها را تفسیر و تنظیم کند. فلان ورزشکار شروع می‌کرد پول جمع کردن و کامیون پر کردن و حرکت به دیار سیل‌زده گویا همه خوابند جز ایشان، نماینده‌ی مجلس وضعیت هوا را پیش‌بینی می‌کرد، فلان ارگان نظامی آب‌بند می‌زد و آن دیگری منفجرش می‌کرد و خلاصه همه درگیر ماجرا بودند جز البته آن استاندار عزیز که می‌بایست می‌بود ولی خوب نبود و دیار کفر بود گویا به دلایلی شخصی.

به هر حال به لطف کرونا، دوستان مسسول و سرشناس چون عمدتا در منزل تشریف دارند و اصلا هم خیال ندارند و البته نیاز هم ندارند از خانه به در شده و دنبال یک لقمه نان راهی خیابان و بیابان شوند، چندی است کشور در آرامش و آسایش است و دل وجانمان از اظهار نظرهای بی‌جا و رفتارهای عجیب و غریب‌شان در امان است. در حال حاضر در مورد مسائل بهداشتی تنها وزیر یا معاون وزیر بهداشت سخن می‌گویند و گویا داریم یاد می‌گیریم در کار هم دخالت نکنیم. خوب این خیلی خوب است…نیست؟

۳-عادت برخی از ما ایرانی‌هاست که صبح تا شب تمام قد و قواره‌ی تاریخی، فرهنگی و اجتماعی خود را بگیریم زیر ذره‌بین نقد و نفرت و گند بزنیم به همه چیز خودمان. این خود-انتقادی نیست یک جور خود-زنی است، یک جور انتقام است، یک جور عقده‌گشایی است. تقدیس غرب و رفتار غربی‌ها جوری برخی را جوگیر کرده که برای فرا-بردن ارزشهای ایشان، فقط یک راه بلدند و آن فرو-کشیدن ارزشهای خودمان است نه تکیه به قیاس و اسقراء و استنتاج علمی. برخی حتی وقاحت را به جایی می‌رساندند که می‌گفتند کاش ما را هم مستعمره کرده بودند این غربی‌های متمدن تا از ایشان چیزها می‌آموختیم و به از این می‌شدیم که هستیم.

کرونا ضمن آروزی گور به گور شدنت تا ابد ولی مجبورم تشکر کنم از تو که به ما نشان دادی در کشورهای متمدن غربی به اشاره‌ی ترس از تو، مغازه‌ها را غارت کردند، دستمال توالت احتکار کردند، به همه نشان دادند عرضه تولید ماسک و مایع ضدعفونی کننده را نیز ندارند و امیدشان به محموله‌های چینی است، محموله‌های ماسک یکدیگر را تو روز روشن می‌دزدیدند همچون اجداد دزد دریایی‌شان، مرزهاشان را بستند و جهانی‌سازی را که فعلا برایشان سود ندارد فرستادند پیش همان دستمال توالتها، اسلحه بار زدند تو خانه‌هایشان چون از یکدیگر بیش از کرونا می‌ترسند و در نهایت همه همدیگر را متهم به کم‌کاری و بی‌عرضگی کردند.

ما زیر تحریم هستیم. سالهاست زیر تحریم هستیم. تجارت و صنعت ما را هدف قرار داده‌اند با پستی و بی‌عدالتی. ما گرفتاریم. صادرات نفتمان به دلیل شرارت آمریکا و تزلزل اروپا به شدت سقوط کرده است و افزون بر این شاهد کمترین قیمت نفت در ۲۰ سال اخیر هستیم و اینها به شدت بنیه‌ی مالی ما را تضعیف نموده است اما…. ما مغازه‌هایمان را غارت نکردیم، کمبود اقلام بهداشتی و خوراکی نداریم، قحطی نداریم، آویزان این و آن کشور نیستیم و محموله‌های کشورهای همسایه را نیز ندزدیدیم. ما خیلی گرفتاریم، مردم ما زیر فشار اقتصادی هستند؛ اینها انکارپذیز نیست ولی رفتار اجتماعی ما و ارزشهای ما بسیار فراتر از رفتارهای جوامع غربی است. ما ترسو نیستیم. ما توصیه‌های بهداشتی و محدودیتهای اجتماعی را رعایت می‌کنیم اما نمی‌ترسیم و از ترس رفتارهای تهاجمی از خود نشان نمی‌دهیم.

آن غرب-شیفتگانی که اصرار داشتند سنت درآوردن کفش در هنگام ورود به خانه را با سنت غربی تعویض کرده و با کفش تا خود اتاق خواب برویم و بیاییم، اکنون شاهداند که غربی‌ها تازه به اهمیت این مسئله پی برده و سعی در تقلید از ما شرقیان دارند. مشکل دستمال توالت از آنجایی در غرب شروع شد که از نظافت خود غافل بودند و تازه آموختند گویا که باید جزییات نظافت شخصی‌اشان را بازنگری کنند! (نمیشود بیشتر وارد جزییات شد. از تخیلتان کمک بگیرید لطفا).

ما ملتی هستیم با هزاران نقص و اشتباه و هزاران فضیلت و ظرافت ولی این تنها به دلیل انسان بودن ما است و بس. نه به دلیل اینکه در شرق زندگی می‌کنیم و یا ایرانی هستیم. ما هرچی هستیم مردمی هستیم با ۱۰ هزار سال تاریخ زندگی در این فلات، با فراز و فرود فراوان….ولی هنوز اینجاییم و خیال هم نداریم جایی برویم.

با سپاس.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *